تاريخ : برچسب:, | | نويسنده : aghamohammad

 

عجباااا!

گرفتم بعد عمری مدرکی چند

و اینجانب شدم حالا مهندس

 

ندانستم که ریزد از چپ و راست

زپائین و از اون بالا مهندس
 

به مرد قهوه چی میگفت اصغر

دو تا چایی قند پهلو مهندس

 

شنیدم کودکی می گفت در ده

به مردی با چپق خالو مهندس

 

زجنب دکه ای بگذشت مردی

صدا آمد ، آب آلبالو مهندس

 

خلاصه میخورد خون جماعت

همیشه بد تر از زالو مهندس

 

شنیدم با تشر میگفت معمار

به آن ور دست حمالش ، مهندس

 

همین مونده که فرداهم بگویند

به گوساله و امثالش مهندس

 

یهو یاد عزیزی کردم ای داد

فدای آن لب و خالش مهندس

 

شنیدم که عمل کرده دماغش

خبر داری ز احوالش مهندس ؟

 

شنیدم بعد تنظیمات بینی

بهش میگن همه خانوم مهندس

 

سرت را درد آوردم مهندس

سخن از هر دری اومد مهندس

 

یکی سیگار میخواد اون سمت دکه

برو که مشتری اومد مهندس

 

مگو با ما سر یاری نداری

ازت دلخور میشم والله مهندس

 

ز فرط بینوایی غمگسارم

ندارم حتی یک شاهی مهندس

 

خراب آباد ایران است و روزی

تو بینی هر که بیکاره مهندس

 

یه روزی آرزو بود حرفه هایی

که دارد جزو عنوانش مهندس

 

پشیزی امروزه ارزش نداره

جیبت خالی ولی باشی مهندس

 

مده این پند به فرزندت تو جانا

چه شایسته است اگر گردد مهندس

 

بخواندم من به یک کتاب تاریخ

آنکه بن می برید بوده مهندس

 

شنیدم که در یک دارالمجانین

جمله  مشتری ها هستند مهندس

 

 



صفحه قبل 1 ... 121 122 123 124 125 ... 130 صفحه بعد
  • عکس
  • ريش